دیوارهای پیر
با دندانهایی از آجر
یک در میان ریخته و بویناک
معنای لرز لب، معنای ترس.
آجر به آجر
تک به تک
رج به رج
دیوار به دیوار نگاه بی‌تفاوت عابران.
سطرهای نانوشته در دیوار نوشته‌ها
با کلماتی لال در صداهای فرو خفته
و کوچه‌ها گم در تکرار شیونهای خفه
دارها، به فریاد از فریادهای نهان.
دارها، در دارها، در دارها
در این عبور جنون
در این محله دار
در این خون گسیخته لجام.
از دیوار تا دار تا به ابد
تا ریزش مهیب ترس
تا عروج
تا جوانه ابر در آسمان آبی جوان.