ماه در ماه در ماه
ماه در ماه در ماه
گل در گل در گل
شب در شب در شب
من در تو، تو در ما، ما در ماه
برخیز و ایستاده بمیر
وقتی که تمام ابرها بی باران هستند
و کلام در کویر کوری می خشکد
من باید بگویم و تو باید بخوانی.
برخیز و بخوان!
تا همة ستارگان گمشده پیدا شنوند
و ماهی های کور ببینند
و گدایان گرسنه درکنار خیابانها سیر شوند.
برقص!بی هراس از ممنوعه ها
دستهای تو برای رقص هستند
همچنان که چشمهای من برای دیدن
و دستم برای نوشتن شعرهای ممنوع.
پرندة‌ من!
با بالهایی از خاکستر
و شراره هایی از آرزو
در آسمانی پرواز کن که سپیده هایش در راه است.
۹اردیبهشت۹۹
کاظم مصطفوي